چهارشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۹
۰ نفر

بالاخره دی ماه رفت و بهمن رسید و امید است این "سرگِرانی" آسمان که بر زمین بخیل شده، پایان یافته و بارانِ رحمت الهی نازل شده و باشد که ان‌شاالله به "تَرسالی" برسیم و خطر کم‌آبی رفع گردد چنانکه می‌گفتند: هرچه نکرد آذر و دِی، من می‌کنم که بهمنم!

حدادي

همشهری آنلاین- نصرالله حدادی/ تهران پژوه: نباید فراموش کرد اصل انکارناپذیر صرفه‌جویی و عدم اسراف را که تاکید قرآن کریم است: "کلوا واشربوا و لاتسرفوا". بخل آسمان بر زمین، سابقه‌ای بس تاریخی دارد از قحطی در سرزمین مصر، در زمان یوسف پیامبر(ص) تا آنجا که سعدی بزرگوار سروده است: چنان قحط‌سالی، شد اندر دمشق / که یاران فراموش کردند عشق!

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

دعاهای مولی‌الموحدین حضرت علی(ع) مضبوطِ در نهج البلاغه و حضرت سیدالساجدین، امام زین العابدین(ع) در زبورِ آل محمد(ص) صحیفه سجادیه برای نزول باران رحمت الهی بس جانگداز و تاثیرگذار است و نشان از این امر دارد که والاترین امامان و پیامبران نگران خشکسالی بوده‌اند و با استغاثه به درگاه الهی، باران‌خواهی کرده‌اند.

نمی‌دانم چه بلایی بر سر طبیعت آمده و علت این گرمای نامتعارف زمین در زمستان برای چیست و آیا دچار تغییر اقلیم شده‌ایم!؟ طبق گزارشی که در روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۱ دی ماه سالِ۱۳۴۳ آمده است، بسیاری از جاده‌ها و شهرهای کشورمان زیر خروارها برف فرو رفته مدفون و جاده‌ها مسدود شده بودند. کجا رفت آن برف و سرماهای استخوان سوز!؟

عموم مردم باور داشتند در سی و پنجمین روز از زمستان -پنجم بهمن- زمین "نفس دُزده" کشیده و با رسیدن به چهل و پنجمین روز از زمستان -۱۵ بهمن- زمین گرم شده و حرکت می‌نماید و با پایان یافتن چله بزرگ -بیستم بهمن- دیگر زمین یخ را به خود نگرفته و سرمای چله کوچک - از یازدهم تا سی‌ام بهمن - قابل تحمل است و باید به استقبال نوروز و سالِ نو رفت و کار و زندگی را باید از سر گرفت.

هرچه نکرد آذر و دِی، من می‌کنم که بهمنم!

نیک به خاطردارم در روزگاری که خانه‌ها یک یا دو طبقه بودند و اکثرِ آنها " بام کاهگِلی" داشتند و بر اثر سنگینی برف امکان فرود آمدن سقف وجود داشت، چه بسا نیمه شب پدرِ خانواده به بام می‌رفت و برف‌ها را می‌روفت تا سقف، نقصانی پیدا نکند و بودند افرادی که با پارویی در دست در حالی که آن را به سمت بالا و "دوشِ" گرفته بودند، در همان نیمه شب فریاد می‌زدند: برف پارو می‌کنیم! و ما که کودک و نوجوان بودیم، با صدای حرکتِ پارو بر روی برف از خواب شیرینِ نیمه‌شب برمی‌خاستیم و ضمنا به رغم آن همه بارشِ سنگین برف خبری از تعطیلی مدارس نبود!

هرچه نکرد آذر و دِی، من می‌کنم که بهمنم!

این عمل در طول زمستان به کرات تکرار می‌شد و "برف پاروکُن" به بام می‌رفت و با یک نگاه مثلا می‌گفت: ده تومن می‌گیرم، می‌ریزمش پایین! اگر توافق صورت می‌گرفت به اندک ساعتی تمامی برف‌ها یا به داخل کوچه‌ها ریخته می‌شدند و رفت و آمد را سخت می‌کردند و یا در داخل حیاط خانه که آن هم سختی‌های خود را داشت.

در صورت نزول برف، سعی برآن بود که حین بارش سقف خانه سبک شود و اگر آسمان صاف می‌شد و خالی از ابر می‌گردید یک تکه یخ می‌زد و مصیبت دوچندان می‌شد. برف‌های انباشته شده در کوچه‌ها، در میانِ آن "کُپه شده" و معبری باریک برای رفت و آمد بازمی‌شد و کافی بود احتیاط نکرده و بر روی یخِ بسته شده "سُرخورده" و ضرب دیدگی و شکستگی کمترین آسیبی بود که متوجه مترددین می‌شد.

پاپوش روزنامه‌ای

این وضعیت چه بسا دو سه ماهی مهمان شهر بود و با فرارسیدن اسفندماه اگرچه سرما همچنان برقرار بود اما از قُطر یخ‌ها کاسته و ایاب و ذهاب راحت‌تر می‌شد. برودت هوا در اکثر مواقع و به خصوص شب‌ها به چندین درجه زیر صفر می‌رسید و گاهی "زمین و زمان یخ می‌زد" و کاملا با تاریک شدنِ هوا تردد به حداقل خود می‌رسید و نبض شهر از حرکت بازمی‌ایستاد!

حرکت بر روی برف، اکثرا با چکمه، بوت و گالش‌های لاستیکی صورت می‌گرفت تا آب وارد آن نشده و پا آسیب نبیند و پوشیدنِ جوراب‌های پشمی امری تقریبا متداول بود و برخی نیز برای گریز از سرمای پا ابتدا آن را باکاغذِ روزنامه پوشانده و سپس جوراب را به پا می‌کردند.

هرچه نکرد آذر و دِی، من می‌کنم که بهمنم!

بازی با گوله برفی

بارش برف، درطول ماه‌های آذر، دی و بهمن به کرات صورت می‌گرفت و حرکت بر روی برف‌های تازه فرودآمده و صدای "خِرت، خِرت" آن که به هنگام حرکت بر می‌آمد، یکی از سرگرمی‌های ما در دوران کودکی و نوجوانی بود! و بماند "سُرسُره بازی" که چه کِیفی داشت! و برف بازی که شادیانه‌ای وصف‌ناپذیر بود و به یاد دارم درحیاط مدرسه تمامی دانش آموزان "گلوله برفی" می‌ساختند و به سوی هم پرتاب می‌کردند و چه بسا به هنگام ورود معلم‌ها آنان را نیز از این پرتاب‌ها بی‌نصیب نمی‌گذاردند و در شادی بچه‌ها شریک می‌شدند.

هرچه هوا سردتر می شد "لُپ ها بیشتر گُل می‌انداختند" و امکان ترکیدنِ پوست دست‌ها بیشتر می‌شد. هرچه بود، زمستان باید "زمستان‌گیری" می‌کرد و آبِ فراوانی از این همه نزولات آسمانی برای فصولِ گرم سال فراهم می‌آمد.

این روزها دعا کنیم و از خدا بخواهیم باران رحمتش را ارزانی ما دارد؛ چرا که بدون آب زندگی غیر ممکن است و ضمن صرفه‌جویی، همین مختصر "آب را گِل نکنیم" تا همگان از این نعمت الهی بهره گیرند و با بارش‌های جدید به استقبالِ سالِ نو برویم.

کد خبر 919173

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دروازه طهرون

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha